هفتمین دلتنگی
میگویند کیامسی. برهنه چسباندنت به سینهام. فرهاد گفت چهل دقیقه اما من میگویم چند ثانیه، مثل چشم برهم زدن گذشت. نمیدانم توهم کیف کردی یا نه، اما من نشئه شدم از بوی تنات. حظ کردم از گرمای وجودت، حس کردم صدای آن قلب کوچک را. تو نمیدانی مادر شدن، دوباره مادر شدن، مادرِ تو شدن چه کیفی دارد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی