هیرادهیراد، تا این لحظه: 2 سال و 21 روز سن داره

برای مرد روزهای سخت، هیراد پسرم.

من ماهی‌ام، نهنگم، عمّانم آرزوست...

نهمین دلتنگی

1401/1/28 23:36
نویسنده : فائزه
196 بازدید
اشتراک گذاری

انگار امروز که شد زاییدمت. سینه‌ام را گذاشتم توی دهانت و تو چه باوقار نوشیدی.

بافرهاد نشستیم پشت در، زیر درخت‌های کاج تا هر دوساعت من بیایم و تو را توی بغل بگیرم، چه کوتاه بود امروز، چه سریع گذشت همه‌ی ساعت‌هایش. باید ثبت شود توی تاریخ دلتنگی‌هام، فردا که شد بیا خانه، من به این قول، سخت محتاجم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)