هیرادهیراد، تا این لحظه: 2 سال و 25 روز سن داره

برای مرد روزهای سخت، هیراد پسرم.

من ماهی‌ام، نهنگم، عمّانم آرزوست...

هفته‌س سی و هفتم

1401/1/3 21:34
نویسنده : فائزه
181 بازدید
اشتراک گذاری

شب به شب، وقت و بی‌وقت، هرموقع درد امانم را برید یا هرساعتی که نمی‌دانستم به کجا پناه ببرم قرآن باز می‌کردم و نذر سلامتیت می‌کردم. حالا ۲۵۲ روز است که تو را توی دلم دارم و روزهای آخر را سر می‌کنم. قرار است تکه‌ای دیگری از جانم را بیرون بکشند، توی بغلم بیاید و جلوی چشمم قد بکشد. در پناه حق باشی عیدی سال نوی من😍

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)