هیرادهیراد، تا این لحظه: 2 سال و 25 روز سن داره

برای مرد روزهای سخت، هیراد پسرم.

من ماهی‌ام، نهنگم، عمّانم آرزوست...

بیستم فروردین

1401/1/21 13:58
نویسنده : فائزه
246 بازدید
اشتراک گذاری

باورت می‌شود تو به دنیا آمدی؟ با گریه‌ات گریستم، من هم متولد شدم دوباره. لباس هم تنت کردند اما نفس‌هایت نظم نداشت، فرستادند ان‌آی.سیو. نمی‌دانم کی توی بغل می‌گیرمت اما به خانه میای و چلچراغ‌ها را روشن می‌کنی، تو میای و برکت می‌ریزی توی خانه. نور چشمم از جان بیشتر دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)