هیرادهیراد، تا این لحظه: 2 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

برای مرد روزهای سخت، هیراد پسرم.

من ماهی‌ام، نهنگم، عمّانم آرزوست...

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

1401/1/22 19:25
نویسنده : فائزه
240 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزدلم اجازه عکس گرفتن از تو را ندارم، هرروز به دیدنت می‌آیم، گور بابای شکم پاره و استراحت بعد از عمل. تو زیبایی. مثل شکر پنیری. نفس‌هات آرام شدند. امید من بیشتر. نذر کرده‌ایم برای خانه آمدنت قربانی کنیم. تو بیشتر بخواه خودم را فدایت می‌کنم. امروز با خیال رویت، با تصور چشم‌های نیمه بازت سینه‌هام به جریان افتادند. اتفاق بهتر، جدا شدنت از دستگاه اکسیژن است. تو مرد روزهای سختی، از پس این هوا هم برمی‌آیی. برمی‌آیی و به خانه برمی‌گردی. بی‌قرارتم جان مادر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)